عدالت اجتماعی از نگاه خمینی کبیر (ره)
از شاخصههاى مهم «حکومت علوى» که آبروبخش نظام امامت است، «عدالت اجتماعى» است. نمونههاى فراوانى در سیره آن حضرت، نشان دهنده اهمیت این مسأله براى او به عنوان ضامن اجراى احکام اسلام در جامعه است. روشى که او در استفاده از بیت المال و تقسیم برابرانه آن میان صاحبان حق، پرهیز از تبعیض در داورى، برخورد با متخلّف هر کس که باشد، هرچند برادر یا دختر خودش باشد پدید آوردن عرصهاى براى شکایت از ظالم و رسیدگى به مظلومان و احقاق حق آنان، یکسان دیدن عرب و عجم در عطاها از بیتالمال، پرهیز از کمترین ستمى در حقِ ضعیفترین افراد و طبقات، اجراى حدود الهى بدون اغماض در باره زورمندان و اشراف و معاریف، برابر ساختن زندگى و سطح معیشت خویش با محرومان و فقیران و مستضعفان و ... داشت، حکومت او را به عنوان «نمونه» براى همیشه تاریخ، ماندگار ساخت و دیگران را در حسرت آن گونه «عدالتهاى علوى» گذاشت ....
امام امت، از دوران پنج ساله حکومت آن حضرت، به عنوان نمونهاى یاد مىکند که سزاواراست پیوسته براى آن جشن گرفت و براى این «مدل جهاندارى» مباهات و افتخار کرد.مىفرماید:
«این پنج سال حکومت ... با همه گرفتاریهایى که بوده است و با همه زحمتهایى که از براى حضرت امیر فراهم شد، سلبش عزاى بزرگ است و همین پنج ساله و شش ساله، مسلمین تا به آخر باید برایش جشن بگیرند، جشن براى عدالت، جشن براى بسط عدالت، جشن براى حکومتى که اگر چنانچه در یک طرف از مملکتش، در جایى از مملکتش، براى یک معاهد، یک زن معاهد، یک زحمتکش بیاید یک خلخال از او، از پاى او درآورد، حضرت این حاکم، این رییس ملت آرزوى مرگ مىکند که مرگ براى من مثلاً بالاتر از این است که در مملکت من یک نفر زنى که معاهد است، خلخال را از پایش درآورند. این حکومت، حکومتى است که در رفتنش مردم باید به عزا و سوگوارى بنشینند و براى همین پنج سال و پنج روز حکومتش باید جشن بگیرند. جشن براى عدالت، جشن براى خدا، جشن براى اینکه این حاکم حاکمى است که با ملت یکرنگ است، بلکه سطحش پایینتر است در زندگى و سطح روحىاش بالاتر از همه آفاق است و سطح زندگیش پایینتر از همه ملت.
مساوات همگان در برابر دستگاه قضایى و قاضى، یکى از جلوههاى عدالت اجتماعى است. امام امت از این جلوه، که حضور حضرت امیر در دادگاه، در کنار یک یهودى در مورد مرافعهاى که نسبت به زره داشتند، یادآور آن است، مىفرماید:
«رفت در محضر قاضىاى که خودش او را نصب کرده است. قاضى حضرت امیر را احضار کرد. رفت. نشستند جلوى او. حتى تعلیم داده به قاضى که نه، به من زیادتر از این نباید احترام کنى، قضاوت باید همچو، هر دو علىالسّوا باشیم. یکى یهودى بود و یکى هم رییس، از ایران گرفته تا حجاز، تا مصر، تا عراق. قاضى رسیدگى کرد و حکم بر ضد حضرت امیر داد.
خطبهاى که حضرت امیر در آغاز خلافت خویش خواند (خطبه 16 نهجالبلاغه) منشور حکومتى او بر پایه رعایت حق و عدل و مساوات و عدالت اجتماعى بود و خبر از آن مىداد که در سیستم حکومتى آن حضرت، با شهرتیافتگان و مالاندوختگان و جلوافتادگان به ناحق و حرام، برخورد خواهد شد و محرومان و صاحبان حق و مستضعفانِ پایمال و حقباخته، به حق خویش خواهند رسید (حتّى یَعودَ اسفلکُم اعلاکم و اعلاکم اسفلکم و لیسبِقَنَّ سابقون کانوا قَصّروا و لَیُقصّرنَّ سبّاقون کانوا سَبَقُوا). و برخوردى که با «عقیل» کرد و افزونخواهى اوراپاسخ مساعد نداد و وى را با آهن گداخته، از عذاب خدا بیم داد، نمونه دیگرى از عدلعلوى است.