سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خود رأیی ات، تو را می لغزاند و در مهلکه ها سرنگون می سازد . [امام علی علیه السلام]
عدالت علی (ع)

 

هیچ‌ جای‌ شگفت‌ نیست‌ که‌ علی‌ دادگرترین‌ مردم‌ باشد، بلکه‌ اگرچنین‌ نبود جای‌ تعجب‌ بود!

داستان‌ علی‌ در موضوع‌ عدالت‌، از یادگارهای‌ پرارزشی‌ است‌ که‌مقام‌ انسانیت‌ و روح‌ انسانی‌ را شرف‌ می‌بخشد. از همین‌ نمونه‌هاست‌آنچه‌ گفتیم‌: علی‌ با برادر خود عقیل‌ که‌ می‌خواست‌ اندک‌ تصرفی‌ درمال‌ مردم‌ بکند، مخالفت‌ کرد، زیرا که‌ بیچارگان‌ نیازمندتری‌ وجودداشتند و این‌ مال‌، سهم‌ آنها بود. برادرش‌ او را تهدید کرد که‌ به‌ معاویه‌خواهد پیوست‌! ولی‌ این‌ تهدید کوچکترین‌ تأثیری‌ در علی‌ نداشت‌...و عقیل‌ به‌سوی‌ معاویه‌ شتافت‌ در حالی‌ که‌ می‌گفت‌: «معاویه‌ برای‌دنیای‌ من‌ بهتر است‌ » !

البته‌ معاویه‌ نیز هم‌فکر عقیل‌ بود، زیرا بیت‌المال‌ از نظر معاویه‌، ودر دست‌ معاویه‌وسیله‌ای‌ برای‌ تحکیم‌ پایه‌های‌ قدرت‌ و پیشبردهدف‌ها بود، و او می‌خواست‌ که‌ افتخارات‌ گذشته‌ بنی‌امیه‌ را تجدیدکند!

امام‌ در موقع‌ محاکمه‌ یا اجرای‌ عدالت‌، بین‌ خود و تودة‌ مردم‌فرقی‌ نمی‌گذاشت‌، بلکه‌ برای‌ آرامش‌ روح‌ خویش‌، در صورت‌ لزوم‌در محاکمه‌ شرکت‌ می‌کرد. به‌ همین‌ سبب‌، علی‌ وقتی‌ که‌ زره‌ خود رادر نزد یک‌ مرد عادی‌ مسیحی‌ پیدا کرد، او را به‌ پیش‌ یکی‌ از قضات‌بنام‌ شُریح‌ برد تا موضوع‌ را در آنجا حل‌ کنند. هنگامی‌ که‌ هردو دربرابر قاضی‌ قرار گرفتند، علی‌ گفت‌: این‌ زره‌ من‌ است‌ و من‌ آن‌ را نه‌فروخته‌ام‌ و نه‌ به‌ کسی‌ بخشیده‌ام‌! قاضی‌ از مرد مسیحی‌ پرسید که‌درباره‌ ادعای‌ پیشوای‌ مسلمانان‌ چه‌ می‌گویی‌؟ عرب‌ مسیحی‌ گفت‌:این‌ زره‌ از آن‌ من‌ است‌ و البته‌ من‌ امیرمؤمنان‌ را دروغگو نمی‌دانم‌!قاضی‌ به‌ سوی‌ علی‌ برگشت‌ و پرسید: شما گواه‌ و دلیلی‌ دارید که‌ این‌زره‌ مال‌ شماست‌؟ علی‌ خندید و گفت‌: شریح‌ راست‌ می‌گوید، من‌گواهی‌ ندارم‌ و شریح‌ حکم‌ داد که‌ زره‌ مال‌ مرد مسیحی‌ است‌.

مرد مسیحی‌ آن‌ را گرفت‌ و به‌ راه‌ افتاد و امیرالمؤمنین‌ به‌ اومی‌نگریست‌، ولی‌ آن‌ مرد چندقدمی‌ بیشتر نرفته‌ بود که‌ برگشت‌ وگفت‌: من‌ شهادت‌ می‌دهم‌ که‌ این‌ گونه‌ داوری‌ از داوری‌های‌ پیامبران‌است‌. پیشوای‌ مسلمانان‌ مرا به‌ نزد قاضی‌ می‌آورد و قاضی‌ بر ضد اوحکم‌ می‌کند! و سپس‌ گفت‌: به‌خدا زره‌ از آن‌ توست‌، و من‌ در ادعای‌خود باطل‌ بودم‌. پس‌ از آن‌ این‌ مرد از باوفاترین‌ سربازان‌ و بهترین‌یاران‌ علی‌ شد و در ماجرای‌ نهروان‌ برضد خوارج‌ در کنار علی‌ ایستاد.

«علی‌ بن‌ ابو رافع‌ »  می‌گوید: من‌ متصدی‌ بیت‌المال‌ حکومت‌علی‌بن‌ ابیطالب‌ و کاتب‌ او بودم‌. در بیت‌المال‌ او گردن‌بند مرواریدی‌بود که‌ از بصره‌ به‌دست‌ آمده‌ بود. دختر علی‌بن‌ ابیطالب‌ روزی‌ کسی‌را به‌ نزد من‌ فرستاد و گفت‌ به‌ من‌ خبر رسیده‌ که‌ در بیت‌المال‌امیرالمؤمنین‌ گردن‌بند مرواریدی‌ وجود دارد که‌ در دست‌ تواست‌،من‌ دوست‌ دارم‌ که‌ آن‌ را به‌عنوان‌ عاریه‌ به‌ من‌ امانت‌ بدهی‌ که‌ در روزعید قربان‌ آن‌ را زینت‌ خود سازم‌. من‌ به‌ شرط‌ آن‌ که‌ تعهد کند آن‌ راظرف‌ سه‌ روز بازگرداند و به‌ آن‌ آسیبی‌ نرساند، آن‌ را برایش‌ فرستادم‌.

علی‌ گردن‌بند را در گردن‌ دخترش‌ دید و آن‌ را شناخت‌ و از اوپرسید: این‌ گردن‌بند از کجا به‌دست‌ تو رسیده‌ است‌؟ گفت‌: من‌ آن‌ رااز ابورافع‌ متصدی‌ بیت‌المال‌ امیرالمؤمنین‌ به‌ امانت‌ گرفته‌ام‌ که‌ در روزعید آن‌ را زینت‌ خود سازم‌ و پس‌ از سه‌ روز بازپس‌ بدهم‌.امیرالمؤمنین‌ مرا احضار کرد، به‌ نزد وی‌ رفتم‌، فرمود: ابورافع‌! به‌مسلمانان‌ خیانت‌ می‌ورزی‌؟ گفتم‌: به‌ خدا پناه‌ می‌برم‌ که‌ به‌ مسلمانان‌خیانتی‌ بکنم‌! فرمود: گردن‌بندی‌ که‌ در بیت‌المال‌ مسلمانان‌ است‌،چگونه‌ بدون‌ اجازة‌ من‌ و رضایت‌ مردم‌، به‌ دختر من‌ امانت‌ داده‌ای‌؟گفتم‌: یا امیرالمؤمنین‌! او دختر شماست‌ و از من‌ خواست‌ آن‌ را به‌ اوامانت‌ بدهم‌ و من‌ آن‌ را به‌عنوان‌ امانت‌ تضمین‌ شده‌ به‌ او دادم‌ که‌به‌طور سالم‌ به‌ جای‌ خود برگرداند. فرمود: همین‌ امروز آن‌ را پس‌ بگیرو هرگز این‌ قبیل‌ کارها را تکرار مکن‌ که‌ تو را مجازات‌ می‌کنم‌.

مطلب‌ به‌ گوش‌ دخترش‌ رسید، به‌ او گفت‌: امیرالمؤمنین‌! من‌ دخترشما و پاره‌تن‌ شما هستم‌. چه‌ کسی‌ از من‌ سزاوارتر است‌ که‌ از این‌گردن‌بند استفاده‌ کند؟ به‌ دخترش‌ فرمود: دخترم‌! از جادة‌ حق‌ دورمشو، آیا همة‌ زنان‌ مهاجرین‌ و انصار در روز عید، با چنین‌ زیوری‌آرایش‌ می‌کنند؟... من‌ آن‌ را از دختر امام‌ گرفتم‌ و به‌ جای‌ خودگذاشتم‌.

حتی‌ در ساده‌ترین‌ و کوچکترین‌ کارها نیز عدالت‌ در روح‌ علی‌جریان‌ داشت‌. او اگر با یکی‌ دیگر از مردم‌ در انتخاب‌ کالایی‌ ازکالاهای‌ دنیا، حق‌ مساوی‌ داشت‌، ترجیح‌ می‌داد که‌ این‌ انتخاب‌ رابه‌عهده‌ رفیق‌ خود بگذارد تا او خیال‌ نکند که‌ بهرة‌ بهتر از آن‌ بزرگان‌بوده‌ و کوچکتر در آن‌ حقی‌ ندارد. به‌همین‌ جهت‌ روزی‌ که‌ به‌همراهی‌غلامش‌ به‌ نزد «ابونوار »  رفت‌ و از ابونوار دو پیراهن‌ خرید، به‌ غلام‌خود گفت‌: هرکدام‌ را که‌ می‌پسندی‌ انتخاب‌ کن‌. نخست‌ غلام‌ یکی‌ رابرداشت‌ و سپس‌ علی‌ آن‌ دیگری‌ را اختیار کرد.

سفارش‌های‌ امام‌ و نامه‌های‌ وی‌ به‌ فرمانداران‌، شاید همیشه‌به‌دور محور واحدی‌ می‌چرخید و آن‌: عدالت‌ بود. و مردم‌ به‌ همین‌دلیل‌ علیه‌ او متحد شدند. زیرا علی‌ منافع‌ نزدیکان‌ خویش‌ را نیز به‌خاطر حفظ‌ عدالت‌ نادیده‌ می‌گرفت‌. با زورمندان‌ سازش‌ نداشت‌ وتنها حق‌ را می‌دید.

عثمان‌ بن‌ عفان‌ هنگامی‌ که‌ مقام‌ فرمانروایی‌ مسلمانان‌ را به‌دست‌گرفت‌، دست‌ نزدیکان‌ و اطرافیان‌ و یاران‌ خود را در کسب‌ جاه‌ وثروت‌ باز گذاشت‌ و در این‌ زمینه‌ تابع‌ افکار بداندیشان‌ گردید و مروان‌از همه‌ بیشتر در او تأثیر داشت‌. عثمان‌ بدین‌ترتیب‌ با وصیتی‌ که‌ابوبکر به‌ جانشین‌ خود، عمربن‌ خطاب‌ کرده‌ بود، مخالفت‌ ورزید،زیرا او گفته‌ بود: «از آن‌ گروه‌ مردمی‌ که‌ خود را اصحاب‌ پیامبر خدامی‌نامند ولی‌ شکمشان‌ باد کرده‌ و چشمشان‌ به‌ مال‌ دنیا دوخته‌ شده‌و هریک‌ از آنان‌ فقط‌ خود را دوست‌ می‌دارد برحذر باش‌! »

و علی‌ از این‌ مردمی‌ که‌ شکمشان‌ باد کرده‌ بود! به‌شدت‌ متنفر بود،و چون‌ به‌ خلافت‌ رسید، تصمیم‌ گرفت‌ که‌ عدالت‌ را در میان‌ آنها اجراکند. گروهی‌ را از مقام‌ خود عزل‌ کرد و عده‌ای‌ را از قدرت‌ و احتکاردور ساخت‌ و با هرکسی‌ که‌ در خیال‌ داشت‌ رسالت‌ اسلام‌ را ازمجاری‌ طبیعی‌ و عادلانه‌ خود منحرف‌ ساخته‌ و آن‌ را به‌ حکومت‌موروثی‌ در خاندان‌ خود تبدیل‌ کند و مال‌ و مقام‌ و قدرت‌ را ویژة‌خاندان‌ خود سازد، بشدت‌ جنگید و چه‌بسیار چنین‌ سخنان‌ پرارجی‌که‌ به‌ ایشان‌ گفت‌: «من‌ می‌دانم‌ که‌ شما را چه‌ چیز اصلاح‌! می‌کند، امامن‌ با انجام‌ خواستة‌ شما خود را تباه‌ نخواهم‌ کرد » .

ماجرای‌ اینها با علی‌ آنچنان‌ شد که‌ می‌دانید. تا آنکه‌ ستمکاران‌حکومت‌گر شکست‌ خوردند، اگرچه‌ به‌ ظاهر با مکر و فریب‌ پیروزشدند، ولی‌ در هر صورت‌ عدالت‌ در قلب‌ علی‌ و پیروانش‌ پیروزگردید، با آنکه‌ هم‌ به‌ علی‌ و هم‌ پیروانش‌!، ستم‌ها رفت‌.

و هنگامی‌ که‌ علی‌ از ضربت‌ ناجوانمردانه‌ شمشیر ابن‌ملجم‌ به‌شهادت‌ رسید، «ام‌ هیثم‌ »  نخعی‌ در قصیده‌ سوزناکی‌، بر مرگش‌گریست‌. و این‌ بیت‌ از قصیده‌ اوست‌ که‌ به‌خوبی‌ بازگوی‌ نظر مردم‌درباره‌ علی‌ و آشنایی‌ آنان‌ با عدالت‌ انسانی‌ او است‌:

یقیم‌ الحق‌ لا یرتاب‌ فیه‌و یعدل‌ فی‌العدا والاقربینا

حق‌ را بدون‌ هیچ‌ تردیدی‌ برپا می‌دارد. و در بین‌ دشمنان‌ ونزدیکان‌ به‌ عدالت‌ رفتار می‌کند.

و علی‌ خود گفته‌ بود: با دوست‌ و دشمن‌ به‌ عدالت‌ رفتار کنید



 

  • نویسنده: علی جمالی |  شنبه 86 مرداد 6  ساعت 12:49 عصر 

        لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    آثار سبک شماری نماز2
    علاج کسلی در نماز
    آثار سبک شمردن نماز
    آداب و شرائط پذیرش نماز
    روح نماز
    چرا نماز را باید به زبان عربی خواند؟ !
    جایگاه نماز در اسلام
    چرا برای نماز وضو می گیریم؟
    پای درس امام رئوف 3
    چند حدیث امام رضا (ع)
    حقیقت ایمان
    پای درس امام رئوف
    میلاد امام حسن مجتبی(ع) مبارک باد
    عکس العمل
    یکی از مظاهر اسلامی شدن دانشگاهها، حضور روحانیون در دانشگاهها اس
    [همه عناوین(41)][عناوین آرشیوشده]